نصرالله حدادی
غوغای روزهای پایانی سال کهنه را پشت سر میگذاریم و انشاءالله «روز از نو، روزی از نو» آن هم در روزهایی که درختان به شکوفه نشسته، جوانه زده و طبیعت بار دیگر به حکم الهی، جوانی از سرگرفته و همهچیز تازه و نو است. دیگر کسی کوزه نمیشکند و با گلاب و شکوفه همراه نساخته و به میان کوچه نمیاندازد. برسر در
نقاره خانه در میدان ارک یا «سردر باغ ملی» دیگر کسی نقاره نمیزند و مژده فرارسیدن بهار عید را بدین گونه به مردم نمیدهند. از توپ میدان ارک و «توپ در کردن» هنگام تحویل سال، دیگر خبری نیست.
خیاطها دیگر تا نیمههای شب «بخیه روی بخیه» نمیزنند و لباس دوخته شده، سکه بازار است و فقط «قنادها» هستند که تا هفته اول سال نو همچنان بازارشان گرم است و جعبههای شیرینی بر سر میز- خواستم بگویم سفره عید، دیدم دیگر سفرهای کسی نمیگسترد- نوروزی رفته و کام میهمانان را شیرین میسازد و خانه تکانیهای سال نو نیز دیگر زحمت و اذیت و آزار خانم خانه را چندان فراهم نمیآورند و از قالیشوییها گرفته تا شرکتهای خدماتی برای نظافت خانه و ساختمان، معنا و مفهوم خانه تکانی را نیز بیرنگ ساختهاند.
دیگر کسی «دلشوره» روزهای آخر سال و نرسیدن لباس نو و سمنو و شیرینی خانگی بر سر سفره هفتسین را ندارد و همه چیز حاضر و آماده، در بازار یافت شده و میتوان با یک تلفن کردن ناقابل، همه چیز را فراهم آورد. میوههای عید از سیب گرفته تا نارنج به فراوانی یافت میشوند و غوطه خوردن نارنج در کاسه چینی در سر سفره هفت سین، چندان رشک برانگیز نیست و دید و بازدیدهای عید، همانند گذشته «دستهجمعی» نیست و بوی اسکناس تازه، لای قرآن مجید، چندان هم مشام نواز نیست و بچهها چندان چشمشان به دنبال عیدی گرفتن «نمیدود» و خواب پوشیدن لباس نو، نوجوانان را تا صبح عید بیدار نگه نمیدارد، اما تا دلتان بخواهد در جادهها ترافیک داریم و بعضاً تصادف و شتاب و عجله و خستگی و ظاهراً مسافرت و تفریح. از تکالیف نوروزی در مدارس، چندان خبری نمیتوانیم بیابیم و دانشآموزان فارغ از هر تکلیف و پرس و جو، تا حدود زیادی معافند و خلاصه عید است و تفریح. بیاییم در این واپسین روزهای سال با خود عهد ببندیم: به دیدن بزرگترها رفته، رسوم عید را بجا آورده، عیدی بدهیم و بگیریم و اگر قصد مسافرت داریم، هنوز وقت کافی در اختیار داریم و به دور از عجله و شتاب، به هر شکل و صورت، اسباب سفر را فراهم آورده و مقصود و مقصدمان را به آرامی با دیگران تقسیم کرده و به تأنی به آن برسیم و از عجله، خواب آلودگی، شتاب و هراس و دلهره، پرهیز کنیم. دلها را خانه تکانی کنیم و اگر شد از تقصیر و قصور دیگران بگذریم. آن وقتها، روزگاری که چندان از آن فاصله نگرفتهایم، بزرگترها واسطه میشدند، تا کوچکترها با هم آشتی کنند و به زبان بهتر، بزرگ، بزرگی میکرد و کوچک، کوچکی مینمود، تا کارها سر و سامان گیرد.
دل به دست آوردن و «صله رحم» از باقیات صالحات هر آدمی میتواند باشد و با نگاهی بهاطرافمان، به قدر وسع و طاقتمان، افرادی بیبضاعت را دریابیم و آنها را نیز شریک شادیهایمان کنیم که خداوند متعال دستگیری از ضعفا را بسیار دوست میدارد.
گلبکاریم، جوانه درختان را نوازش کنیم، حیوانات را دوست بداریم، به طبیعت احترام بگذاریم، آب را گل نکنیم، قدر نعمتهای الهی را بیش از پیش بدانیم و باورکنیم همه چیز در گذر است. آنچه میماند خوبی است و پاکی.
در آستانه سال نو، از درگاه پروردگار یکتا بخواهیم آرامش و آسایش را برای تمامی ابنای بشر و بخصوص ملت ایران در سال نو، فراهم آورد و هیچ کودکی بدون سرپرست نمانده و هیچ چشمی در داغ فراق، اشکبار نشود و دل شکسته به استقبال سال نو نرویم. چه زیبا سروده است بیژن ترقی و چه جاودان شده است این ترانه با صدای مخملی زنده یاد استاد غلامحسین بنان، که وصفالحال ماست: تا بهار
دل نشین آمده سوی چمن/ ای بهار آرزو برسرم سایه فکن؛ چون نسیم نو بهار برآشیانم کن گذر/ تا که گلباران شود کلبه ویران من؛ تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان/ تا نسیم از سوی گل آمد، بیا دامن کشان؛ بازآ ببین در حیرتم/ بشکن سکوت خلوتم؛ چون لاله تنها ببین/ برچهره، داغ حسرتم؛ ای روی تو آیینهام/ عشقت غم دیرینهام؛ بازآچو گل در این بهار/ سر را بنه بر سینهام. نوروزتان پیروز، هر روزتان نوروز.