
نگاهی به سه سال برگزاری رویداد هنری «بهارستان»
بهارستان تهران را زیباتر کرده است؟
محمود مکتبی
روزنامه نگار
رویداد بهارستان سومین دوره خود را پشت سر گذاشت و از اسفند ماه سال 1396، افرادی که توسط داوران انتخاب شده بودند به نصب و اجرای کارهای خود پرداختند. گذشت سه سال از یک رویداد میتواند زمان نسبتاً مناسبی برای تحلیل و نقد آن باشد. از چند جنبه میتوان به این رویداد نگاه کرد؛ نخست اینکه کلانشهری مانند تهران نیاز مبرمی به آثار هنری و طراحی ویژه شهری خاص خود دارد و برگزاری رویداد بهارستان و سمپوزیومها و جشنوارههای مختلف توسط شهرداری تهران میتواند یک اتفاق مثبت باشد. همچنین توان مالی بالای شهرداری تهران به نسبت دیگر متولیان فرهنگ و هنر در کشور، نکته مهمی است که در برگزاری چنین رویدادی باید به آن اشاره داشت؛ چراکه بیشتر متولیان دیگر در این زمینه، به لحاظ بودجه، چنین امکانی را ندارند. در رویداد بهارستان ما با نکات مثبتی همچون افزایش امکان خلق اثر هنری در شهر و همچنین حمایت مالی از هنرمندان روبهرو هستیم که میتواند کمک مؤثری بویژه برای نسل هنرمندان جوان باشد. همچنین در بخش نقاشی دیواری فضا و گفتمان غالب در دهههای گذشته تغییر یافته است و هرچند تعداد آثار بیکیفیت به لحاظ اجرایی کم نیست اما به طور کلی میتوان رشد قابل توجهی را در بحث تکنیک و اجرای نقاشی و آثار دیواری دیگر در شهر تهران داشت.
با وجود این، اگر مانورهای خبری و تبلیغاتی رویداد بهارستان را به کناری بگذاریم، این رویداد بازتاب چندان مثبتی در فضای هنرهای تجسمی کشور و میان هنرمندان حرفهای نداشته است. اگر نگاهی به سایت رسمی زیباسازی شهر تهران بیندازیم، حجم اصلی گفتوگوها درباره رویداد بهارستان بهعنوان یک رویداد در زمینه هنرهای تجسمی، با بازیگران، کارگردانها و سایر سلبریتیهایی است که کمترین ارتباط و تسلط را در این زمینه دارند و همگی به تأثیرگذار و شگفتانگیز بودن این رویداد در شهر تهران تأکید میکنند اما اگر در میان این گفتوگوها، به صحبتهای داوران دقت کنیم، بیشتر آنها بهحضور نداشتن هنرمندان حرفهای و چالش طرحهای تکراری میپردازند. در ادامه میخواهیم به علتها و تأثیرات مثبت و منفی رویداد بهارستان بپردازیم و اینکه چرا یکی از پولدارترین جشنوارهها و رویدادهای هنری کشور، دچار آفت بازی با اعداد و ارقام شرکتکنندگان و تبلیغات رسانهای برای پوشاندن ضعفها شده است؟
فراخوان و مدیریت
نخستین و یکی از اساسیترین ضعفهای رویداد بهارستان، بحث مدیریت، سیاستگذاری و نحوه فراخوان این رویداد است. با توجه به اهمیت فضاهای شهری، هویت و فرهنگ ویژه یک شهر، گستردگی و میانرشتهای هنر معاصر، لزوم همکاری سازمانها، گروهها و افراد مختلف در برگزاری چنین رویدادی کاملاً به چشم میآید اما سازمان زیباسازی یکتنه و بدون حمایت یا همکاری سایر سازمانها اقدام به برگزاری این رویداد کرده است و شاید تنها بتوان به همکاری انجمن مجسمهسازان ایران در این رویداد اشاره کرد. این تصمیمگیری و برگزاری یکسویه حتی به حضور تأثیرگذار مدیران سازمان زیباسازی در کنار داوران برای انتخاب آثار نهایی هم میرسد، که بهلحاظ حرفهای میتواند نکتهای منفی محسوب شود.
نکته دوم دراین باره نوع فراخوان هنرمندان برای حضور در این رویداد است. رویکرد سازمان زیباسازی در بخش تخممرغهای نوروزی و نقاشی دیواری تا اندازهای شفاف و مشخص است، چراکه پیشینه مشخصی از رسانه نقاشی و نقاشی دیواری در شهر وجود دارد و دغدغه هنرمندان و مدیران، ایجاد تغییر به نسبت گذشته و پرداختن به موضوعات جدید است. اما در بخش هنرهای محیطی و مجسمهسازی چنین شفافیت و رویکرد مشخصی را نمیتوان پیدا کرد. عنوان «هنرهای محیطی و آذینبندی خلاق و نوگرا» به خودی خود گویای این ابهام است. در واقع هدف اصلی این بخش فراتر رفتن از رویکردهای سنتی و حتی مدرن در زمینه حجم و مجسمهسازی و ارتباط بیشتر با مخاطب و فضاست اما بهدلیل نبود تعریف و رویکرد مشخص، برگزارکنندگان تنها به مسأله میانرشتهای بودن آن میپردازند تا مجوز حضور همه افراد با هر گرایش و نگاه را داشته باشند. این مسأله در مورد انتخاب داوران نیز صدق میکند و بیشتر داوران بخش هنرهای محیطی، کوچکترین تجربهای در این زمینه ندارند و همین مسأله طبیعتاً موجب انتخابهای نه چندان مناسب از میان آثار و راه یافتن تعداد بسیار زیاد آثار کپی یا بیکیفیت به این رویداد میشود که میتوان به نمونههای فراوان آن در بخش هنرمحیطی دومین رویداد بهارستان در سال 1396 اشاره داشت. به بیان دیگر، آنچه با عنوان هنرهای محیطی مطرح میشود، بهانهای برای ورود به عرصهای به غیر از مجسمهسازی یا دستکم مجسمهسازی با رویکرد معاصر است اما بهدلیل آنکه اینجا هیچ تعریف مشخصی وجود ندارد این مسأله موجب سردرگمی هنرمندان و نرسیدن به اهداف ترسیم شده میگردد.
از سوی دیگر، زمان انتشار فراخوان، داوری و اجرای آثار به اندازهای کوتاه است که به طور طبیعی نه هنرمندان فرصت مناسب برای شناخت محیط و طراحی و ایدهپردازی دارند و نه داوران امکان انتخاب و بررسی دقیق و به همین منوال هنرمندان مجبور هستند در مدت زمان اندک پیش از عید، به خلق آثاری بپردازند که نیاز به زمانی چند ماهه دارد.
رویداد بهارستان و رابطه آن با فضای شهری
حال جدای از بحث مدیریت و فراخوان، باید به وجه مثبت و منفی رویداد بهارستان پرداخت و اینکه به طور کلی آمدن این میزان اثر هنری و به این شیوه اجرایی در شهری مانند تهران، چه اتفاقی را در تهران رقم خواهد زد.
بسیاری از طراحان فضاهای شهری اعتقاد دارند که تغییر در شهرها و بهطور ویژه شهرهایی که دارای هویت تاریخی و فرهنگی خاص خود هستند، باید به گونهای باشد که مردم در نگاه نخست متوجه این تغییرات نشوند اما شاید ما اینجا با رویکردی بالعکس این رفتار روبهرو هستیم: دیدهشدن حداکثری. این دیده شدن به بهانههای مختلف از جمله شاد و زیبا شدن سیمای شهر و ارتباط با شهروندان صورت میگیرد و طی این سالها سعی شده وسعت این رویداد بهلحاظ جغرافیایی در سطح شهر تهران افزایش یابد. اینجا یک پرسش مهم بهوجود میآید: محیط و شهر را باید همچون بوم سفید و پایه مجسمه دید یا اینکه اثر هنری باید با زمینه و محیط اطراف خود ارتباط داشته باشد؟
بحثی که در هنر مدرن و با یک نگاه فرمالیستی مطرح میشد، این بود که اثر هنری جدای از بافت و زمینه خلق خود دارای یک فرم شاخص است که میتوان اثر را بر مبنای آن تحلیل کرد و حتی فراتر از این فرم انتظار بیشتری از آن نداشت. این نگاه که در پی ارزش بخشیدن به خود اثر هنری و در اصطلاح «هنر برای هنر» بود، موجب پدید آمدن نگاهی شد که اثر هنری را خود ارجاع و تبدیل به یک شیء میکرد. در واقع در این حالت اثر هنری بهعنوان یک فرم و شیء تنها میتوانست به هر آنچه که در خودش هست و میتوانیم آن را ببینیم یا نهایتاً لمس کنیم ارجاع دهد. حال در هنر معاصر این رویکرد تغییر کرده است، هنر معاصر هم به نوعی خود ارجاع است اما این ارجاع بهجای اثر و فرم آن به زمینه و مکان اثر هنری داده میشود. در واقع امروز مجسمه با محیط و مکان تعریف میشود. از طرف دیگری در هنرمحیطی این توجه به محیط و زمینه خلق اثر به یک گفتمان محیط زیستی نیز پیوند میخورد تا تفاوتهای خود را با دیگر رسانهها از جمله مجسمهسازی یا هنر چیدمان آشکار سازد. با وجود این آنچه ما طی سه دوره رویداد بهارستان و تحت عنوانهای هنرمحیطی و مجسمهسازی در شهر تهران داشتهایم، کمترین توجه را به محیط و مکان خلق اثر داشتهاند. در آثاری که با عنوان هنرمحیطی به شهر تهران راه یافتهاند کمترین توجه به مسأله محیط زیست صورت گرفته است یا اگر به صورت نمادین به این مسأله هم پرداخته شده، تکنیک و نوع اجرای اثر در تضاد کامل با آن بوده است. بهطور مثال میتوان به نمونههایی اشاره داشت که هنرمندان با ساخت لانههای نمادین روی درختان به مسأله پرندگان شهری و مشکلات آنها پرداختهاند اما جنس و نوع اجرای اثر به گونهای است که هم برای درخت و هم برای پرندگان مضر و بیفایده است. نکته بسیار مهم دیگر، تأکید بسیار زیاد و بیمورد بر مواد و مصالح سنتی است تا جایی که دیگر این مواد و مصالح ارزش و اهمیت خودشان را از دست میدهند. در واقع مواد و مصالح انگاری فقط نقش استحکام را بر عهده دارند و هرچه اثر هنری مستحکمتر، با ارزشتر. این در حالی است که در هنر معاصر، انتخاب مواد و مصالح بخش مهم و تأثیرگذاری از فرآیند خلق اثر هنری است و گاه برآمده و یافتشده از همان مکان ارائه اثر است. اما آنچه که ما در رویداد بهارستان با آن مواجه هستیم، کمترین توجه به مواد و مصالح و زمینههای خلق اثر هنری است.
«اثر هنری یک شیء زیباست که شهر را تزئین میکند» این جمله شاید خلاصه کوتاهی از نگاه و تعریف سیاستگذاران و مدیران زیباسازی است که میخواهد با جمله با بحث «مشارکت و ارتباط مستقیم مخاطب» به نوعی مشروعیت معاصر یافته و نگاه قدیمی موجود را بپوشاند. اهمیت مخاطب در هنر شهری و عمومی بر کسی پوشیده نیست اما برای توجه به این مسأله نیازی به روی آوردن به آثار تزئینی یا برانگیختن حس نوستالژیک آنها نیست، همان توجه به مکان و فضا در اثر هنری این ارتباط را به وجود میآورد. در پایان باید گفت که ما نیاز به تعریف مشخصتری در همه زمینههای رویداد بهارستان و برنامههای مشابه داریم، تعریف رویکرد و نگاه هنری، تعریف مخاطب فراخوانها و در نهایت تعریف اینکه اثر هنری برای برگزارکنندگان چه کارکردی دارد.
بدون شک وجود رویداد بهارستان میتواند بسیار مفید و به فرهنگ، هنر و حتی هویت شهر تهران کمک کند اما باید در انتظار تغییرات اساسی در همه زمینههای آن بود.
یادداشـــت
بهارستان و ارتباط فرهنگی با تهران
نارسیس سهرابی
دکترای شهرسازی و مطالعات فضای شهری-پژوهشگر دانشگاه سوربون ۱۰
ایده برپایی و برگزاری مراسمی همچون جشنهای ادواری، که قرار است سالانه یا دوسالانه باشد، در نخستین برخورد ساده به نظر میآید و برنامهریزی اولیه که برای چنین مراسمی صورت میگیرد برای سال اول یا دوره اول پیچیدگی به غیر از بیان ایده و مناسبات اجرایی اولیهاش نداشته باشد. قطعاً ادامه راه به سهلالوصولی سال اول نخواهد بود، همانطور که شاید مدیریت چاپ یک کتاب که مجموعه مقالات از افراد مختلف بسیار سادهتر است تا انتشار هفته نامه، ماه نامه یا حتی فصل نامه.چراکه حفظ کیفیت وارتقا سطح ارائه آثار در طول زمان عامل قابل توجهی است و به صورت مستقیم و غیر مستقیم تحت تأثیر عوامل مختلف است. در اجراهایی در مقیاس شهر که سطح بالایی در مخاطب دارد، مجموعه قوانینی دارد قابل توجه و تأمل برای برگزار کنندگان. نباید فراموش کرد که هنر بر شهر حق دارد و شهروندان بر آثار هنری حق دارند و در حالت ایده آل باید برآیندشان به نحوی باشد که باید در جهت ارتقا یکدیگر و هدایت مفاهیم انسانی ـ اجتماعی و منافع ملی – مذهبی حرکت کنند.تقریباً تمام مراسمی که شهرداری و سیستمهای مدیریت شهری برگزار میکنند، پیش زمینه مذهبی یا ملی دارند به طور مثال جشنواره هنر شهری مونترال، شب سفید در فرانسه، یا جشن نور لیون، جشن قرون وسطای پروانس و....که در نحوه ارائه مدرنشان به سالانه و دوسالانه تغییر نام دادهاند. با چند وجهی شدن هنر، بخصوص هنر شهری در ترکیب با علوم محض مثل فیزیک یا مسائل زیست محیطی، نمایشهای هنر عمومی، هر چند وارد مرحله جدیدی شده است چه از نظر فرم ارائه و چه نحوه ارائه. به طور کلی میتوان گفت از نحوه برگزاری مراسمی این چنینی میتوان وضعیت هنری یک جامعه را به طور شماتیک مورد ارزیابی قرار داد. کیفیت آثار هنرمندان در مواجهه با مخاطب عام و میزان برقراری هنرمند خالق اثر شهری با مسائلی که لازم است جامعه نسبت به آن حساسیت نشان دهد، شاهد بود. در کنار توجه به کیفیت ایده آثار ارائه شده، نحوه ارائه و مدیریت از جایگاه ویژهای برخوردار است به قسمی که شاخص هنری در ارزیابی وضعیت عمومی محسوب میشود و میتواند محرک جنبشهایی در رابطه با تولیدات هنری را هدایت کند و فرصتی است برای ایجاد تنوع و ارتباط فرهنگی. ارائه آثار مناسب در فضای عمومی فضایی برای معرفی هنرمندان جوان میتواند تلقی شود که به بازار هنر معرفی و در بازار فروش آثار هنری مطرح شوند. قطعاً در طی اجرای یک جشنواره هنری، کمترین میزان اهمیت مربوط به تعداد وکمیت آثار ارائه شده است. به نظر میآید در تهران بهعنوان پایتخت کشور عزیزمان ایران و شهرداری تهران به طور خاص شهرداری تهران جشنواره بهارستان را به سه قسمت تقسیم کرده است. بهارستان
(حجم ـ دیوار نگاری) تخم مرغ رنگی و درختستان. به نظر میآید سازمان زیباسازی و کمیته برگزارکننده، قصد دارد که هویت و جایگاه خود را در طی روزهای پایانی سال باز تعریف کند و در طی سه سالی که برگزار شده است، حجم و شعاع عملکردش روند صعودی داشته است. این سؤال مطرح میشود که آیا به فکر حق هنر بر شهر هستند یا ایدههایی بزرگ در سر دارند و میخواهند آغازگر تحولات عظیم در مقیاس جهانی باشند؟ یا میتواند هر دو مورد باشد. در عین حال بسیاری از آثاری که در طی این ایام با عجله و بسیار سبک اجرا میشوند، بنابر مشاهدات شخصیام از رویداد بهارستان، آثار این رویداد هیچ ارتباطی با تهران ندارند، نه از نظر مفهومی و نه مکانی، کما اینکه بسیاری از این آثار در موقعیت جغرافیایی دیگر و به پیش زمینه دیگری اجرا شدهاند.
بنابر مطالعاتی که در زمینه اجرای جشنوارهها و جشنوارههای هنر شهری داشتهام، در مقیاس بسیار محدودتر از بهارستان، بخشها و ادارات مختلفی از مدیریت شهری و بخش خصوصی اعم از کمپانیهای مرتب تا گالریها و مراکز هنری، با برگزاری مراسم درگیر هستند، این ارتباط و همکاری از ایده و مساعدت فکری تا حمایت مالی را شامل میشود. شاید همین همکاری و ارتباط بخشهای مختلف به نوعی باعث سرزندگی، بالا رفتن حس تعلق خاطر نسبت به مسئولان شهر که به نوعی شهروند هم هستند میشود. در مقیاس کلان شهری همچون تهران با وجود بیش از ۲۰۰ گالری هنری، دانشگاههای متعدد هنر، دهها مرکز هنری مستقل و نیمه مستقل و بنیادهای هنری که فعالیتشان فراتر از ایران است، سازمان زیباسازی متولی برگزاری تمام مراسم در رابطه با هنر شهری محسوب میشود در مواردی انجمن مجسمهسازان که بررسی و تأمل بیشتری را میطلبد.
یادداشـــت
هنر معاصر و جایگاه هنر در شهر
فواد علیجانی
هنرمند
شهر در جایگاه بستر یک اجتماع انسانی، کالبد خود را براساس عوامل گوناگون شکل میدهد و در نهایت حیات پویای خود را در تعامل با همین موضوع استمرار میبخشد. در وضعیت معاصر، کلانشهر به طور مستقیم از نظر فیزیکی و به طور غیرمستقیم از نظر متافیزیکی خود را به یک «زمینه» تبدیل کرده است. «زمینه»ای که در شکلگیری بسیاری از مفاهیم و رویدادها تأثیر میگذارد و با بازتولید مستمر نقش خود را در فعالیت اجتماعی ایفا میکند. وقتی که صحبت از هنر در شهر میشود، نخستین چیزی که به ذهن متبادر میشود، معماری است. مسألهای که همواره عنصر «هست و بود» شهر محسوب میشود. بنابراین در این حالت ما میتوانیم تصویری کلی از هنر را از شهر انتظار داشته باشیم. در واقع به همین واسطه در شهر با خط، سطح، بافت، حجم و در نهایت یک کادر و تصویر مواجه هستیم. البته این عناصر در جهان پیرامون وجود دارند اما اینجا جنبه دخالت انسانی آنها اهمیت دارد. حال موضوع اصلی مسأله هنرهای زیبا در شهر است. پدیدهای که آگاهانه شکل میگیرد و بهعنوان عنصری با تعریف مستقل خود در تقابل با شهر ظهور میکند. در دوران معاصر حضور هنرهای زیبا بدین شرح در فضاهای عمومی پدیدهای «نو» محسوب میشود که خود، به عرصه خروج هنر از فضاهای تعریف شده تعلق دارد. بنابراین شهر در جایگاه زمینه برای پدیدار شدن هنر در درون خود، قرار میگیرد. صحبت از تهران و این مسأله نیاز به بحثی مفصل دارد. در این نوشتار سعی میشود در این حوزه اشاراتی صورت پذیرد.
تهران در دهههای اخیر از نظر کالبدی گسترش چشمگیری داشته است. به همین فراخور بحثهای گوناگونی هم درباره جنبههای مفهومی آن صورت گرفته است. یکی از این نکات مسأله «آشفتگی» است که میتوان آن را ذیل مسأله «هویت» نیز قرار داد. در واقع در قدم اول آنچه اینجا معیار سنجش قرار داده شده است نسبت شهر به خود است یعنی تهران به طهران. در قدم بعدی این نسبت با وضعیت ادراک کنونی مخاطب سنجیده میشود. در هر دو حوزه خارج از ورود به مضامین اجتماعی در تهران با این آشفتگی مواجه هستیم. همانطور که اشاره شد این آشفتگی از یک عدم تناسب به وجود آمده است. اکنون این تهران میخواهد زمینهای برای هنر شود. نخستین سؤال از نسبت تهران بهعنوان زمینه و هنر پیش میآید. اهمیت زمینه برای اثر هنری از جمله دغدغههای جوامع مدرن محسوب میشود که بحثهای مختلفی درباره آن صورت گرفته است.
نکته مهم دیگر تأثیرپذیری معنایی متقابل این دو از همدیگر است. تأثیرپذیریای با شکل و میزان متفاوت، بر اساس آنچه به وجود آمده است. «هنر معاصر» [در معنای خاص] محدودیتی برای امر هنری چه در یک زمینه آشفته و چه در یک زمینه منسجم قائل نیست و هنرمند را به سمت نتیجه خاصی به غیر آنچه که خود او میخواهد ادراک کند، سوق نمیدهد. اما در وضعیتی که یک پروژه با رویکردی خاص و در زمانی مشخص شکل میگیرد، از این اصل فاصله گرفته میشود. بنابراین اینجا ما با یک موضوع کلی مواجه هستیم که از پیش تعیین شده است. یکی از مباحث درباره «هنر معاصر»، گریز از موضوع و اتکا بر مفهوم است. بنابراین در یک رویداد هنر در شهر با حضور موضوع و شکلگیری اثر در زمان مشخص از پدید آمدن «هنر معاصر» فاصله میگیریم و به سمت اشیای هنری که در زمینه شهر قرار میگیرند، سوق پیدا میکنیم. سؤال بعدی را میتوان اینگونه مطرح کرد که آیا در وضعیت آشفته تهران یک شیء هنری چقدر میتواند استقلال خود را
حفظ کند؟ همانطور که اشاره شد حرکت به سمت موضوع و یکسری شاخصها به ما معیارهای مشخصتری برای بررسی رویکردمان میدهند. بنابراین ما میتوانیم با قیاس این دو به یک تحلیل نسبی برسیم. آنچه به نظر میرسد مسأله آشفتگی، تهران را دچار انفعالی کرده است که سخت بتوان با اضافه کردن شیئی جدید به آن در خارج شدن از این وضعیت یاری رساند. پس باید به چند نکته درباره مسأله هنر و شهر اشاره کرد. ابتدا حرکت از هنر موضوعی به سمت هنر مفهومی است. در این راستا مطالعه هم روی مفاهیمی که نسبت هنر و زمینه را تعادل میبخشد، اهمیت دارد، هم مطالعه روی شیوههای هنرهای کاربردی که وضعیت تهران را حداقل از آشفتگی بیشتر دور میکنند. در نتیجه ما نیاز به زمان بیشتر برای خروج از این آشفتگی و همچنین تأمل بیشتر روی مفاهیمی که نسبت تهران به تهران را شکل میدهند، داریم.